بدون عنوان

آیلاره این روزها ، سرشار از استدلال و پیدا کردن توجیه برای هر پدیده است با اطلاعات اندکی که از محیطش میگیره همه چیزو توجیه میکنه : زلزله ، بارش باران ،گردش زمین و کهکشانها ،غروب خورشید ،برگریزان پائیز ،و و و ...

و من مث هر مادر دیگه با لذت به این دنیای شیرین و پر هیجان کودکی آیلار نگاه میکنم و لذت میبرم از این که یه دختر 4 ساله  خلاق دارم ...

دختری که برعکس من توی بچگیم که هیچ وقت نمیتونستم در برابر بزرگتر از خودم ، حرفی رو که باید بزنم ، بزنم و هیچ ترسی نداشته باشم .حالا خوشحالم که تونستم آبلار رو طوری تربیت کنم که بتونه به راحتی و با احترام خواسته هاشو بخاد و نگران هیچی نباشه و مطمئن باشه هر کاری که براش تلاش کنه بهش میرسه ...

چند ماه پیش آیلار از شغل مورد علاقه اش باهام صحبت کرد و گفت که : مامان من فهمیدم که میخام بزرگ شدم چی کاره بشم : رباط ساز

علاقه ای که آیلار به رباط داره رو از هیچکی ندیدم .اولین بار سال گذشته بود که یه فیلم رو که یه رباط به اسم "چپی  "توش بد رو کامل نشست و نگاه کرد ... حدود 2 ساعت و این برای یه بچه سه و نیم ساله خیلی زیاد بود. و امسال به اسرار زیادش فیلم بای مکس رو که خونه خاله لیلا دیده بود روی گوشیم ریختم و شاید تا به حال بیشتر از صد بار تماشاش کرده و هی جلو و عقب برده بطوری که تقریبا همه ی دیالوگ هاشو حفظه !!! و این به آیدا هم سرایت کرده و با هم مشتاقانه مینشینند و به قول خودشون فیلم  هیرو (صاحب بای مکس ) رو تماشا میکنیم .

از علائق دیگه آیلار که خیلی بارز هست و تقریبا همه اینو میدونند دوست داشتن حیوانات هست . آیلار عاشق حیوانات هست مخصوصا سگ های خوشکل .توی سفری که به ارمنستان داشتیم ، هر سگی رو که میدید اجازه میگرفت و بغلش میکرد . البته بگذریم که بعضی از ارمنی ها انقدر سرد برخورد میکردند با بچه ها که خود بچه رغبت نمیکرد جلو بره و ازشون اجازه نوازش کردن سگشونو بگیره .یکی از درخواست های همیشگی آیلار در مورد آوردن حیوون خونگی البته بعد از مخالفت قطعی ما با سگ و گربه ، آوردن پرنده است .که ا.نهم بدلیل حساسیت آیدا منتفی شده و طفلی به کبوتر توی حیاط راضی شده که البته بدلیل رعایت اصول شهروندی اونهم منتفی شده و آیلار همچنان منتظر یه فرصت برای خرید یه حیوون خانگی هست .

آیلار با آبجی کوچیکترش آیدا  رفتار خوبی داره و معمولا بخاطر بزرگتر بودن و زور سیاسی و جسمی بیشترش همیشه حق با اونه و طفلی آیدا مجبوره یه دیکتاتور رو تحمل کنه و با لبخند ملیحش بگه : اشکالی نداره آبجی جون .البته این همیشه صادق نیست و گاهی شاهد دعوا و کتک کاریشون هم هستیم که به جیغ و گریه آیدا میرسه و نهایتا چشم غره های من و بابابه آیلار و نصیحت به آیدا که نباید کوتاه بیای .

از اونجائی که نه خودمون و نه خاله فاطمه که صبح ها خونه ش هستند شبکه نهال رو نداریم . بچه ها عاشق شبکه براعم و جیم ( عربی ) و بعضی برنامه های شبکه smile (انگلیسی ) هستند و میتونم به جرات بگم آیلار 50 عربی رو یاد گرفته حداقل کاملا مفهوم حرفهاشونو درک میکنه و جملاتی رو هر از گاهی به عربی یا انگلیسی میگه . مثلا چند روز پیش که غذای مورد علاقه ش " سوپ " رو میخورد به من گفت : مرسی مامان "طعام لذیذ" و دو روز پیش حین خوردن بستنی گفت : delesious ice cream -hmmmm yami  و البته هر زبان رو با تلفظ و لحجه اصیل خودش بیان میکنه . من خوشحالم بدون اینکه بخوام یا اجباری در کار باشه دخترام خودشون بسیار علاقمند به یادگیری زبانهای دیگه اند و البته آیلار یه شبکه دیگه رو هم خیلی دوس داره .rai gulp  که یه شبکه ایتالیائی هست و البته برنامه هاش مناسب سنش نیست و فقط اجازه داره کارتون هایدی و یه فیلم دیگه که خیلی عاشقشه و اسمشو نمیدونم که توی اون یه دختر نوجوون هست که تبدیل به انیمیشن فرشته بالدار میشه و وارد یه دنیای دیگه میشه . با این وجود که وقت زیادی نیست که این شبکه رو پیدا کردم ولی تا بحال چند کلمه رو یاد گرفته .و البته از اون فیلم عاشق اسب های زیبای بالدارش هست و قاطعانه تصمیم داره که بزرگ شد زیاد کار کنه و یه اسب سفید واسه ی خودش بخره ..

. مادر فدای رویاهای شیرینت  آیلار