چهارده ماهگیت مبارک عزیز دلم

سلام به عزیز یه سال و دوماهه ی مامان ... آیلار خانوم
شیرین گزم . هر یک ماهی که بزرگتر میشی به اندازه یه سال بیشتر توی دلم جا میگیری و بیشتر از قبل بهت وابسته میشم و نگرانت که نکنه صبح ها بدون من بهت سخت میگذره ؟؟ امیدوارم وقتی من نیستم پیشت بتونی با اطمینان خاطر وقتت رو بگذرونی و هیچ نگرانیی نداشته باشی . مطمئنم که مامانم بهتر از من از تو مراقبت میکنه . ولی شاید تو به ما وابسطه ای و ما رو ترجیه میدی .... خب بالاخره اینم نگرانی یه مامانه دیگه . به هر حال عزیز دلم امیدوارم که شاد و خوشحال و سالم بزرگ و بزرگ و بزرگتر بشی . راستش این روزا بخاطر نی نی کوچولومون که توی دلمه حالم خیلی خوب نیست و مجبورم با بی حوصلگی زندگی رو بگذرونم . دختر گلم مامانی رو درک کن ...
حالا شیرین زبونی های آیلار خانوم .:
آیلار ... الله ... حمام ... شامپو ... حمید ... محمد ... نزن ... عزیزم  و البته خیلی کلمات دیگه .. مث بیدی بیدی که موقع بازی تکرارش میکنی و خیلی هم بامزه میگیش .