آیلار  خانمآیلار خانم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

هدیه آسمانی من آیلار

تولدت مبارک دختر سه ساله من

امروز  روز خیلی خاصیست ...  سه سال پیش ،  امروز خاصترین روز زندگیم بود و البته پر استرس ترین و زیباترین روز ....روزی که با تمام جزئیاتش جلو چشمانم هست هر روز ، زنده و شفاف  هیجان انگیز و زیبا ....روز به دنیا اومدن تو ..آیلارم .  روزی که همه ی نعمت های خدا یکباره به من و پدر نازل شده و ما آن روز رسول خدا بودیم که تو معجزه آسمانی را بر ما نازل کرد و ما جواب همه کارهای خوبمان را یکجا از خدا گرفتیم ... یک تا سه سالگی ...پر تحول ترین دوران عمر انسان و زیبای مادر تو آنرا پشت سر گذاشتی و هر روز من و بابا با دیدنت و  راه رفتنت و خندیدنت و مامان و بابا گفتنت و حرف زدنت و قد کشیدنت و وزن اضافه کردنت  و بزرگ شدنت و...
28 فروردين 1395

قالب جدید وبلاگ آیلار خانم

شیرین مادر امروز قالب وبلاگت رو عوض کردم میدونی چیه ؟ میدونم که اگه بشنوی باب اسفنجی کلی خوشحال میشی و جیغ میزنی :(با اسفنجی ؟) آخه باب اسفنجی رو خعععلی دوس داری . پس تقدیم به خواستنی ترین و بهترین دختر دنیا ... آیلار ...
17 فروردين 1395

من نویسنده نیستم

های ... با کسانیم که مهر مادری و عشق وصف ناپذیر مادری به فرزندش را قیاس میکنند با ادبیات . و میخواهند ادیبانه بنویسم و پر پیچ و تاب و موج بیندازم میان سخنانی که صاف و مستقیم از ته قلبم میاید.... های بدانید اینها نوشته نیست که بخواهم بنگارم اینها متن ادبی نیست که در نوشتنش تامل و تفکر کنم .. اینها فقط حس واقعی یک مادر به فرزند کوچکش است که دارد حال و هوای این روزش را مینگارد و بدان سادگیش برای یک کودک قابل درک است و و حتی وقتی بزرگ شد ... برایش شیرین است و هر سطرش را با اشک میخواند و میداند که برای کودکم نوشته ام . میداند حس این روزهای مادر را ... عشقی ساده و بدون پاکنویسش را....   و ارزش نوشته هایم به نویسنده نبو...
17 فروردين 1395

سی و چهار ماهگی آیلارم

دختر شیرینم آیلارم چند ماهی میشه که بخاطر قطعی سیستم و مشکل وبلاگت نتونستم مطلب جدیدی بذارم .و تو توی این مدت کلی چیزها یاد گرفتی کلی کارها و شعرها .. و مثلا سیاره های منظومه شمسی رو به ترتیب ... و خیلی بامزه ادا میکنی .. سوره حمد و توحید رو بلدی و سعی میکنی با من نماز بخونی و وسط نمازت بهم میگی مامان نمازت تموم شد ؟ ولی نماز من هنوز تموم نشده و ادامه میدی زیر لب زمزمه هاتو ... عمر مادر ... باز هم بابا عجله داره و سیستمش رو میخاد ببخش دخترم ....باییییییییی ...
17 اسفند 1394

سی و دو ماهگیت مبارک عزیز دلم

امروز 28/09/94 هست و آیلار گلم 32 ماهه شده و من امیدوارم 1440ماهه بشه .... البته با سلامتی و شادی فقط .   شیرینم فقط خواستم بدونی که هر لحظه به یادتم و البته از الان به فکر جشن تولد مفصلی که به امید خدا اگه خونه جدیدمون تا تولدت اماده بشه قراره واست بگیریم .. ...
10 دی 1394

مادرانه شهریور94

حال عجیبی ست برایم که یک مادرم ...    اینکه میبینم به چه سرعت نوزاد کوچکم آیلارم ... کودک یکساله شد و یک و نیم و دو و حالا دو و نیم ساله و من دارم همه ی لذت لمس دوران کودکیش را هر سال و هر ماه و هر دقیقه و هر ثانیه   پشت سر میگذارم و شاید از دست میدهم . شیرینم همه ی عمرم دارد بزرگ میشود و من نگران روزیم که بزرگ شده باشد در کنارم ولی از کودکی من و خودش خاطرات بدی هم به ذهن داشته باشد ... حتما دارد ... من بعضی وقتها خیلی عصبانی میشوم و   فراموش میکنم که آیلارم فقط یک کودک دو ساله است شاید چون در ذهن من دختربزرگیست .. توقعم از او زیاد است و شاید گزاف . تقصیر خودش است خیلی فهمیده است خب ... دیروز که به او گفت...
10 دی 1394

سی ماهگیت مبارک عزیز دلم

شیرین تر از جونم . چند روز دیگه 5/2 ساله میشی و باز هم شیرین تر و دوست داشتنی تر از قبل . امیدوارم همیشه سالم و سرحال  باشی و ما هم بتونیم همه ی نیاز ها تو تا وقتی خدا بهمون اجازه میده برآورده کنیم .
23 مهر 1394