من نویسنده نیستم
های ... با کسانیم که مهر مادری و عشق وصف ناپذیر مادری به فرزندش را قیاس میکنند با ادبیات . و میخواهند ادیبانه بنویسم و پر پیچ و تاب و موج بیندازم میان سخنانی که صاف و مستقیم از ته قلبم میاید....
های بدانید اینها نوشته نیست که بخواهم بنگارم اینها متن ادبی نیست که در نوشتنش تامل و تفکر کنم .. اینها فقط حس واقعی یک مادر به فرزند کوچکش است که دارد حال و هوای این روزش را مینگارد و بدان سادگیش برای یک کودک قابل درک است و و حتی وقتی بزرگ شد ... برایش شیرین است و هر سطرش را با اشک میخواند و میداند که برای کودکم نوشته ام . میداند حس این روزهای مادر را ... عشقی ساده و بدون پاکنویسش را....
و ارزش نوشته هایم به نویسنده نبودنم است ... من خوب نمینویسم ولی سعی میکنم بنویسم تا بداند کودکم که چقدر برایم مهم است و باارزش است که برایش این دشوار را انجام میدهم و مینگارم و باز هم نمی اندیشم و چشمانم را میبندم و از احساس نا خود آگاه خود مینویسم و هیچ وقت نمیخواهم که نویسنده باشم .. میخواهم فقط یک مادر باشم که نوشته هایش در حد یک انشائ دبستانی باشد ولی باشد ......