آیلار  خانمآیلار خانم، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره

هدیه آسمانی من آیلار

سی و دو ماهگیت مبارک عزیز دلم

امروز 28/09/94 هست و آیلار گلم 32 ماهه شده و من امیدوارم 1440ماهه بشه .... البته با سلامتی و شادی فقط .   شیرینم فقط خواستم بدونی که هر لحظه به یادتم و البته از الان به فکر جشن تولد مفصلی که به امید خدا اگه خونه جدیدمون تا تولدت اماده بشه قراره واست بگیریم .. ...
10 دی 1394

مادرانه شهریور94

حال عجیبی ست برایم که یک مادرم ...    اینکه میبینم به چه سرعت نوزاد کوچکم آیلارم ... کودک یکساله شد و یک و نیم و دو و حالا دو و نیم ساله و من دارم همه ی لذت لمس دوران کودکیش را هر سال و هر ماه و هر دقیقه و هر ثانیه   پشت سر میگذارم و شاید از دست میدهم . شیرینم همه ی عمرم دارد بزرگ میشود و من نگران روزیم که بزرگ شده باشد در کنارم ولی از کودکی من و خودش خاطرات بدی هم به ذهن داشته باشد ... حتما دارد ... من بعضی وقتها خیلی عصبانی میشوم و   فراموش میکنم که آیلارم فقط یک کودک دو ساله است شاید چون در ذهن من دختربزرگیست .. توقعم از او زیاد است و شاید گزاف . تقصیر خودش است خیلی فهمیده است خب ... دیروز که به او گفت...
10 دی 1394

سی ماهگیت مبارک عزیز دلم

شیرین تر از جونم . چند روز دیگه 5/2 ساله میشی و باز هم شیرین تر و دوست داشتنی تر از قبل . امیدوارم همیشه سالم و سرحال  باشی و ما هم بتونیم همه ی نیاز ها تو تا وقتی خدا بهمون اجازه میده برآورده کنیم .
23 مهر 1394

تقدیم به گل بهاریم ( آیلار)

بوی بهار می شنوم از صدای تو      نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو      ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من      ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو      ای صورت تو آیه و آیینه خدا      حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو      صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر      آورده ام که فرش کنم زیر پای تو      رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام      تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو &...
17 شهريور 1394

عکس

آیلار گلم برای این پست یه مطلب طولانی نوشتم و ازت برای خیلی چیزها عذرخواهی کردم ولی متاسفانه ذخیره نشد و از دستشون دادم و بجاش یه سری عکسات رو که دوس داشتم برات بذارم ....  میذارم  .     ...
15 شهريور 1394

بیست و هفت ماهگیت مبارک عزیز دلم

آیلار خانم گلم  به لطف خدای بزرگ مرخصی مامان 9 ماهه شد و بعد از 20 روز سر کار رفتن دوباره پیش دخترای گلم هستم و از بودن در کنار هم کلی لذت میبریم .... آیلار جونم هم کلی صحبت کردنش بهتر شده و چیزای جدید زیادی یاد گرفته مثلا رنگها رو البته هم به فارسی و هم انگلیسی ... دوچرخه سواریش هم بهتر شده البته چون هنوز پاش خوب به رکاب نمیرسه زود خسته میشه .... ولی هر روز بیشتر از روز قبل با مهارتهایی که یاد گرفته ما رو شگفت زده میکنه و اون لحظات هست که من از شادی وجودش و داشتنش به خودم افتخار میکنم و  خدا رو شکر میکنم که دخترم با سلامت و شادی داره بزرگ میشه و چیز های جدیدی رو یاد میگیره .....  و بیشتر به این میرسم که : ...
21 تير 1394

26 ماهگیت مبارک عزیز دلم

دختر گلم آیلار .......... حالا که بعد از شش ماه که پیشت بودم و دوباره سر کارم برگشتم ..... نمیدونی چه عذابی میکشم وقتی صبح ها که میخوای ازم جدا بشی گریه میکنی و هی التماس میکنی .. مامان بغلم کن ... و  باز بیشتر .. مامان نازیت کنم  مامان .. و من مجبورم هر روز با ناراحتی ازت عذرخواهی کنم  و درحالی که تا مدتی  بغض دارم از تو جدا بشم . دختر فهمیده من امیدوارم اینو درک کنی که بخاطر خودت هم هست ... برای آیندت . بتونی به خواسته هات برسی ... باور کن .  منو ببخش اگه ناخواسته ناراحتت میکنم و بدون تمام نگرانیی که دارم فقط بخاطر تو و آیدا هست . همه ی ترسی که توی زندگیم دارم اینه که خدا بهم فرصت یپش شما بودن رو بهم ن...
27 خرداد 1394